آریا..میوه عشق من و سعید

اولین پارک

امروز 21 فروردین 93 است.   من وسعید امروز برای اولین بار با اریا رفتیم پارک. تو دوره بارداری حدس میزدیم که اولین پارکی که اریا رو میبریم قیطریه است. و همینطورم شد. پارک با گلهای بهاری خیلی زیبا بو و کلی هم عکس انداختیم. اما چون کالسکه نبرده بودیم یکم خسته شدیم و زود برگشتیم.    امروز 22 فروردین 93 است. امروز هم دوباره رفتیم پارک قیطریه. اما اینبار مجهز تر رفتیم. هم کالسکه بردیم. هم برای اریا شیر دوشیدم تو شیشه بردم که اونجا نخوام شیر بدم . یکمی هم برا خودمون خوراکی بردیم. بیشتر از دیروز خوش گذشت و کلی راحت بودیم. اخراش دیگه اریا خوابش گرفته بود و خسته شده بود و نق میزد که برگشتیم. ...
28 فروردين 1393

شروع زندگی مستقل سه نفره

امروز 24 فروردین 93 است. اریا 2 ماه و 24 روزشه. ما تا حالا از مامانم اینا جدا نبودیم. تا یکماه مامان خونمون بود و بعدش ما رفتیم خونشون. بابا گفته بود تا اریا 6-7 ماهه نشده پیشمون بمونید، اما ما بالاخره تصمیم گرفتیم بریم. حدود ساعت 5 مامان بیرون بود ،بهش زنگ زدم که برام یه سری خرت و پرت بگیره ببرم خونه. یهو شوکه شد ، وقتی برگشت دید جدی جدی وسایلمونو جمع کردیم که بریم، خیلی ناراحت شد ولی چیزی نگفت، رسیدیم خونه زنگ زدم بهش از شدت گریه نتونست حرف بزنه. بعدش بابا اومده بود اونم زنگ زد و کلی گله کرد که چرا رفتید. اخرشم تهدیدم کرد که وای به حالت اگه این بچه براش مشکلی پیش بیاد. اما من تو این مدت از مامان کلی چیز یاد گرفتم و از پس نگهداری اریا بر ...
28 فروردين 1393

عید 93

امروز جمعه 15  فرودین ماه سال 93 است. اخرین روز تعطیلات عید، اخه عید امسال به خاطر شهادت حضرت زهرا و بعدش تعطیلی جمعه دو روز دیرتر روز کاری شروع شد.   اریای گلم ،ما امسال عید به خاطر شما نتونستیم مسافرت بریم،چون شما خیلی کوچولو هستی هنوز و عید امسال هم نسبت به سالهای گذشته هوا سردتره و تو تهران هم زیادنگشتیم. اما در کنار تو اصلا حوصلمون سر نرفت و کل وقتمون رو پر کردی.   مامانم به عشق تو یه سفره هفت سین کوچولو اماده کرد که کنار اون اولین عیدتو عکس بندازی.      سال گذشته من و بابایی خونه بابا بهرام بودیم. امسال عمو مسلم اینا و جلال و خانمش و بابام خونه حاج محمود بودن و ما هم تصمیم گرفتیم بری...
17 فروردين 1393

اولین ها

امروز 30 بهمن 92 است عشق مامان باباش ، آریای ما امروز 1 ماهه شد. تو این یکماه زندگی ما خیلی خیلی تغییر کرده، اریا هیجان و گرمی زندگیمون رو دو چندان کرده.   اولین بار که مامان آریا رو شست 3 بهمن بود، البته تو حمام نبردش، بلکه جلو شومینه تو وان شستش.   پسرم اولین ویزیت دکترش 5 بهمن بود، که ختنه هم شد. اولین بار که مامان بزرگش اومد دیدنش 15 بهمن  بود، چون زونا گرفته بود زودتر از این نمیتونست بیاد.   حلقه ختنه اش 17 بهمن افتاد.   نافش 20 بهمن افتاد. اولین  بار که بهش پستونک دادم    24 بهمن بود، دوست نداشتم به پستونک عادتش بدم اما آریا شبها دلدرد داره، دکترش گفت پستونک بچه ها رو ...
16 فروردين 1393

آخرای سال 92

آریا جونم پسرگلم میخوام برات چند تا عکس رو با خاطره برات بذارم. میدونم وقتی بزرگ شدی بیای اینا رو ببینی خوشحال میشی   عزیز دل مامان ،تو این عکس شما اولین بار بود که وارد اتاق مامان بابا شدی. بابا سعید همش میگفت اریا رو بیار رو تخت چند دقیقه بغلم بخوابه و من تو تاریخ 18 بهمن یعنی وقتی شما هیجدهمین روز زندگیت بود این کارو کردم   پسرم من تا حالا بهت پستونک نداده بودم، اما به اصرار اطرافیان بالاخره امتحان کردم و اولین بار در تاریخ 24 بهمن بهت پستونک دادیم که هیچ وقت هم نتونستی بگیری و خوشت نمیاد ازش. یا میندازیش بیرون از دهنت یا حال تهوع بهت دست میده. این عکسم از اولین بار تجربه پستونکه:   عزیزم امسال اولین...
16 فروردين 1393

پنجاه و پنجمین روز

سلام پسر نازنینم. امروز یکشنبه 25 ام اسفند 92 است. و شما 55 روزه شدی. این روزا خیلی برامون میخندی ،  البته هنوز با صدای بلند نخندیدی.خوابت کمتر شده مامانی و شبها هم بهتر میخوابی. صبح ها ساعت هفت که بابایی پا میشه تو هم بیداری و شیرتو نوشرجون کردی و  با خنده های خوشگلت بابا رو راهی میکنی.   شبها هم که بابا بزرگ و دایی سینا میان کلی با تو حرف میرنند و تو حسابی سرگرمشون میکنی. راستی پسرم یه جغجغه داری که خیلی دوستش داری. وقتی اویزونش میکنم جلوت ؛ مدتها بهش خیره میشی و لذت میبری.و اولین بار در تاریخ 16 اسفند بهت دادمش.   پسر گلم دو روز پیش که جمعه بود ، گذاشتمت پیش مامان جون و با  بابایی رفتیم برات ...
15 فروردين 1393
1